ستارگان خاکی
نویسنده: خادم الشهداء
در کوره راه های پس از جنگ، از خدا بخواهیدکه بسیجی بمانید ودر اتفاقات سیاسی و معیشتی و اجتماعی ، وقتی به شما خیانت می کنند ، مقابله به مثل نکنید. اگر شما را تکذیب می کنند و راه و رسم شما را ((دروغ)) می خوانند،
دل آرام باشید و تردید نکنید .
اگر تملق تان می گویند (و معمولا طمعی دارند!) بازی نخورید و کوتاه نیایید و به روی ناپاکان و آزمندان ، لبخند نزنید، و اگر بد شما را می گویند، دچار یاس و غم نشوید و احساس تنهایی و بی چیزی نکنید
استاد رحیم پور ازغدی
نویسنده: خادم الشهداء
تا حالا شده فکر کنی که آیا شهادت برات آرمانه یا آرزو؟؟؟؟
بزار بهتر حرفم رو بزنم......
آیا تو دوست داری شهید بشی یا هدف از زندگیت شهادته... ؟ براش برنامه ریزی کردی ، روش حساب باز کردی و خلاصی بخوام بگم یه جورایی منتظر شهادتی یا نه برنامه خاصی نداری فقط بلدی دعا کنی که اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک و توقع داری بدون هیچ عرق ریختنی عنایتی حاصل بشه و دعات مستجاب بشه...
آخه بعضیا که شاید تعدادشون هم کم نیست خیال میکنن شهید شدن یه دفعه ای و اتفاقیه... وقتی یکی شهید میشه میگن خوش به حالش به آرزوش رسید!!!!! غافل از اینکه شهادت واسه این بابا آرزو نبوده که...... هدف بوده!!!!!!! یعنی کلی برنامه ریزی کرده ، کلی جون کنده ، کلی شب تا صبح اشک ریخته و کلی بار از رو دوش خسته جونا برداشته تا تونسته به هدف مقدسش برسه....
خدا وکیلی بشین و چند دقیقه با خودت فکر بکن ببین به چه نتیجه ای میرسی....
آخر شهادت آرزوته یا هدفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر جواباتون هستم... انشاءالله با معرفت شهید بشی
نویسنده: خادم الشهداء
نویسنده: خادم الشهداء
نویسنده: خادم الشهداء
چه کنم با شرم؟
مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت: (( یا رسول الله!گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟ )) پیامبر (ص) فرمود: (( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))
مرد حبشى از نزد پیامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:
((یا رسول الله!آن هنگام که معصیت مىکردم، خداوند، مرا مىدید؟ ))
پیامبر (ص) فرمود: (( آرى، مىدید )) مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت: (( توبه، جرم گناه را مىپوشاند؛ چه کنم با شرم آن؟ )) در دم نعرهاى زد و جان بداد .
گیرم که ز جرم و گنهم در گذری زان شرم که دیدی که چه کردم چه کنم
نویسنده: خادم الشهداء
بیاد سوم خرداد سالروز حماسه همیشه تاریخ ایران ...آزادی خرمشهر
مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود که میتپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر، مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بیپناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز که خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزیر شدند که به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنند باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزوهایی بود که جز در پازپسگیری شهر برآورده نمیشد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود.
خرمشهر از همان آغاز، خونینشهر شده بود. خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزمآوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق میتوان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر شنی تانکهای شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست. اما… راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا درنمییابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرینتر است؛ و نگو شیرینتر، بگو بسیار بسیار شیرینتر است.
راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات… و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست پس، بیشترین از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی میبخشد که این راز را دریابد. آن کس که لذت این سوختن را چشید در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمییابد.
آنان را که از مرگ میترسند از کربلا میرانند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند که راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جستهاند. آنان ترس را مغلوب کردهاند تا فتوت آشکار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد.
آنان را که از مرگ میترسند از کربلا میرانند. وقتی که کار آن همه دشوار شد که ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود که شبی عاشورایی برپا شود و کربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند…
کربلا مستقر عشاق است و شهید سید محمد علی جهانآرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد. شایستگان، آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا آکنده است که ترس از مرگ، جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانند؛ حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بیانتهای نور نور که پرتوی از آن همه کهکشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است.
نویسنده: خادم الشهداء
اگر مقصود پرواز است قفس ویران بهتر...
پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد...
این جملاتیه که سید شهیدان اهل قلم با دیدن رشادت ها و فداکاری های ستارگان خرمشهر به رشته تحریر در آورد....
سلام علیکم
از وبلاگ موجی عشق
یاعلی (ع)
طرح میثاق با نشاط و تعالی!
ای شهید...
نخلستان شعر و ادب
بسیجی در دلش زهرا (س)نشسته...
آخر شهادت آرزوته یا هدفت؟؟؟
محفل دلسوختگان
چندغزل عرفانی دیگر از دیوان امام
حکایت های عبرت آموز(2)
داستان شهدا
در محضر بهجت (1)
اشعار مرحوم سپهر (صوتی)
متن کامل مصاحبه عبدالرضا هلالی-6 / 11 / 86
[همه عناوین(40)][عناوین آرشیوشده]