ستارگان خاکی
نویسنده: خادم الشهداء
قیمت ملک
شقیق بلخى از عرفاى قرن دوم هجرى و معاصر هارون الرشید، خلیفه مقتدر عباسى است . از مهمترین تعالیم او به شاگردانش، توکل بود.
نقل است که چون شقیق بلخى، قصد کعبه کرد و به بغداد رسید، هارون الرشید، او را نزد خود خواند. چون شقیق به نزد هارون آمد، هارون گفت: تو شقیق زاهدى؟ گفت: شقیق، منم، اما زاهد نیستم.
- مرا پندى ده!
- اگر در بیابان تشنه شوى، چنانکه به هلاکت نزدیک باشى، و آن ساعت، آب بیابى، آن را به چند دینار مىخرى؟
- به هر چند که فروشنده، بخواهد.
- اگر نفروشد مگر به نیمى از سلطنت تو، چه خواهى کرد؟
- نیمى از ملک خود را به او مىدهم و آب را از او مىگیرم تا در بیابان، بر اثر تشنگى نمیرم .
- اگر تو آن آب بخورى، ولى نتوانى آن را دفع کنى، چه خواهى کرد؟
- همه اطبا را از هر گوشه مملکتم، جمع مىکنم تا مرا درمان کنند.
- اگر طبیبان نتوانستند، مگر طبیبى که دستمزدش، نیمى از سلطنت تو باشد، چه خواهى کرد؟
- براى آن که از مرگ، رهایى یابم، نیمى از ملک خود را به او مىدهم تا مرا درمان کند.
-اى هارون!پس چه مىنازى به ملکى که قیمتش یک شربت آب است که بخورى و از تو بیرون آید؟
هارون، بگریست و شقیق را گرامى داشت .
نویسنده: خادم الشهداء
جریمه حرف بد
ایشان نسبت به غیبت و تهمت و حرفهای ناشایست و ناروا ، بسیار حساس بودند و تاکید داشتند که بچه ها در هنگام شوخی رعایت مسائل اخلاقی را بکنند. می گفتند: هر کس حرف بدی بزند باید دویست تومان جریمه شود . یادم هست یک روز در راه دزفول به طرف خرمشهر حدود دو یا سه هزار تومان پول جمع کردند.
نمازعشق
یکبار احمد آقا در راه برگشت به محلشان هدف گلوله منافقین قرار میگیرد و از ناحیه پا زخمی می شود وبا پای زخمی حدود دوازده کیلو متر پیاده مسیر را طی می کند تا به مسجد محل می رسد و نماز می گذارد و خدا را شکر می کند . برادر ایشان از حضور او در مسجد مطلع می شود و او را به بیمارستان رساند ،دکترپس از دیدن ایشان گفت چند روزی باید در اینجا بستری شوی تا زخمت خوب شود . اما احمد اقا همانجا با دست پایش را فشار می دهد و گلوله را در می آورد و راهی منطقه می شود. علی اللهیاری
برای خوندن ادامه خاطرات اینجا کلیک کنید. یاعلی مدد
نویسنده: خادم الشهداء
نخلها که سحر سر به آسمان دادند...صلات ظهر که شد، ایستاده جان دادند
صلات ظهر درختان اقامه میبستند...که روح و راحت خود را به باغبان دادند
چه نخلها که به انگشتهای نامعلوم...جهان گمشدهای را به ما نشان دادند
کنار نعش افق نالههای نیزاران...غروب بود و چه حالی به کاروان دادند
ادامه مطلب...
نویسنده: خادم الشهداء
اگر آه من از جنس نیاز است در باغ شهادت باز ، باز است
نویسنده: خادم الشهداء
این وبلاگ با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت توسط بسیجیان پایگاه 10سید الشهداء قم (گروه فرهنگی ستارگان خاکی) راه اندازی شده است خواهشمندیم اگر انتقاد یا پیشنهاد یا سوالی دارید با ما در میان بگذارید. امیدواریم آن یاران سفر کرده خود راهنما و ناظر ما باشند.
نویسنده: خادم الشهداء
آقایم بلاها زیاد مطالب پوشیده برملا گردیده وفقط به شما شکایت می کنم .
آقایم جدایی و هجران تو از همه این سختیها سخت تر است زیرا بلا به همراه تو نعمت واذیت در مقابل دیدگان تو راحت است .
آقایم و از من انتقام بگیر ! اگر این انتقام مرا به تو نزدیک می نماید .فدایت گردم در آن شتاب کن . و در هر حال تو به من از خودم سزاوارتری .زیرا اگر تو نباشی من هم نخواهم بود آقایم آنگاه که درباره رسیدن ووصل شده به شما ولذت دیدار شما می اندیشم ودر مورد احوال کسانی که آنها را به پناه خود نزدیک نموده به آنان احسان کرده مشرف به دیدار جمالت نموده با تعلیم خود آنان را بزرگداشته .
با نوشانیدن جامهای توحید بر آنان منت گذاشته وشرافت آمدن در محفل اهل توحید را به آنان کرامت نمودی تامل می کنم نزدیک است قلبم از حسرت شکافته شده و از غیرت دوتکه شود آه آه وای بر قلب کسی که مثل من باشد آقایم خواهان شما با سایر مشتاقین فرق دارد زیرا زیبایی تو قابل مقایسه با زیبایی سایر معشوقها نبوده وبزرگی تو مانند دیگر بزرگیها نمی باشد به این جهت که شما محبوبی هستی که علت ایجاد خواهان ودوست دار خود بوده واو در هرحال و هر کاری به شما احتیاج دارند ولی دیگران چنین نیستند .
بلکه در عالم محسوسات زیبایی وجود ندارد مگر اینکه مظهر گوشه ای از زیبایی شما وبزرگیی نیست مگر ناشی از یکی از آثار بزرگی شما. زیرا زیبایی شما مظهر زیبایی خداوند زیبا وزیبایی دیگران از مظاهر زیبایی شماست .
از عالم عارف کامل
آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
نویسنده: خادم الشهداء
گفته بودند که می آیی زود
و من اینجا حیران
روزها منتظر زود نشستم
ماه ها چشم به سویت بستم
سالهاست منتظرم
و نگاهم به در اندوخته ام اما....
چقدر دیر زود می شود...
نویسنده: خادم الشهداء
شهید آوینی :
بهار راز بازگشت پرستوست
میان پرستو و بهر عهدیست
پس با رفتن بهار مخواه که پرستو بماند.
سلام علیکم
از وبلاگ موجی عشق
یاعلی (ع)
طرح میثاق با نشاط و تعالی!
ای شهید...
نخلستان شعر و ادب
بسیجی در دلش زهرا (س)نشسته...
آخر شهادت آرزوته یا هدفت؟؟؟
محفل دلسوختگان
چندغزل عرفانی دیگر از دیوان امام
حکایت های عبرت آموز(2)
داستان شهدا
در محضر بهجت (1)
اشعار مرحوم سپهر (صوتی)
متن کامل مصاحبه عبدالرضا هلالی-6 / 11 / 86
[همه عناوین(40)][عناوین آرشیوشده]