ستارگان خاکی
نویسنده: خادم الشهداء
جریمه حرف بد
ایشان نسبت به غیبت و تهمت و حرفهای ناشایست و ناروا ، بسیار حساس بودند و تاکید داشتند که بچه ها در هنگام شوخی رعایت مسائل اخلاقی را بکنند. می گفتند: هر کس حرف بدی بزند باید دویست تومان جریمه شود . یادم هست یک روز در راه دزفول به طرف خرمشهر حدود دو یا سه هزار تومان پول جمع کردند.
نمازعشق
یکبار احمد آقا در راه برگشت به محلشان هدف گلوله منافقین قرار میگیرد و از ناحیه پا زخمی می شود وبا پای زخمی حدود دوازده کیلو متر پیاده مسیر را طی می کند تا به مسجد محل می رسد و نماز می گذارد و خدا را شکر می کند . برادر ایشان از حضور او در مسجد مطلع می شود و او را به بیمارستان رساند ،دکترپس از دیدن ایشان گفت چند روزی باید در اینجا بستری شوی تا زخمت خوب شود . اما احمد اقا همانجا با دست پایش را فشار می دهد و گلوله را در می آورد و راهی منطقه می شود. علی اللهیاری
برای خوندن ادامه خاطرات اینجا کلیک کنید. یاعلی مدد
پوتین های پاره
یک روز بچه ها گفتند :احمد آقا پوتین های ما خراب است .ایشان فرمودند چشم، فردای آن روز یک تویوتا پوتین آورد و گفت :بچه ها هر کدام از شما که پوتین هایش خراب است می تواند تعویض کند در همین حین دیدم خود احمد اقا کف یکی از پوتین هایش افتاده است و با بند پوتین آن را بسته است تا نیفتد. گفتم:گفتم احمد آقا شما هم یک پوتین نو بردارید. گفت: نه این پوتین ها برای بچه هاست .همین پوتین هم که پایم هست برای من زیاد است . عزیز اللهیاری
ترکش مزاحم
یک روز من با ماشین اصلاح سر حاج احمد را اصلاح می کردم که دیدم ماشین گیر کرد .نگاه کردم،دیدم یک ترکش به سرش خورده و نصف آن بیرون است و اطراف آن چرک کرده .گفتم این ترکش شما را اذیت نمی کند؟گفت برو و انبر دست را بیاور و ترکش را بیرون بکش .گفتم نمی شود باید برویم پیش دکتر.احمد آقا گفت:این که چیزی نیست بچه ها ترکش های از این بزرگتر را هم تحمل می کنند. جواد اللهیاری
سنگریزه
یکروز ایشان با تویوتا از جلوی چادر ما با عجله رد می شد که گرد و خاک زیادی جلو چادر ما بلند شد. یکی از دوستان سنگریزه هایی را برداشت و به تویوتا زد. ایشان متوجه شد و ماشین را نگهداشت و پیاده شد و با همان سنگریزه ها به شوخی به سرو روی همان دوست ما میزد ومی گفت این ماشین بیت المال است .چرا به سویش سنگ پرتاب می کنی؟در ادامه از ما بخاطر ایجاد گرو دخاک معذرت خواهی کرد. حسین نجفی
آزادی اسرا
ایشان در عملیات بدر فرمانده گردان امام رضا(ع)بودند فرمانده لشگر سردار جعفری بودند . در یکی از شبهای عملیات سردار عبدالله عراقی را اسیر میگیرند و شکنجه می کنند واز ایشان فیلم برداری میکنند .احمد آقا که متوجه می شود . با گردان خود عملیاتی می کند که طی آن با پیشروی در یک سنگر عراقی شانزده نفر از اسرای ایرانی از جمله سردار عراقی را آزاد می کند. علی اللهیاری
ایجاد شوق
شهید هر وقت از جبهه ،جهت مرخصی به خانه می آمدند،مردم محل از پیر و جوان دورش جمع می شدند و شهید با علاقه و صفای خاصی وقایع جبهه و جنگ را برای آنان تعریف می کد. به گونه ای که خیلی از کسانی که وقایع جبهه ها را از زبان ایشان می شنیدند ف مشتاق اعزام به جبهه می شدند و هنگام برگشت شهید به جبهه او را همراهی می نمودند. حسین اللهیاری
سلام علیکم
از وبلاگ موجی عشق
یاعلی (ع)
طرح میثاق با نشاط و تعالی!
ای شهید...
نخلستان شعر و ادب
بسیجی در دلش زهرا (س)نشسته...
آخر شهادت آرزوته یا هدفت؟؟؟
محفل دلسوختگان
چندغزل عرفانی دیگر از دیوان امام
حکایت های عبرت آموز(2)
داستان شهدا
در محضر بهجت (1)
اشعار مرحوم سپهر (صوتی)
متن کامل مصاحبه عبدالرضا هلالی-6 / 11 / 86
[همه عناوین(40)][عناوین آرشیوشده]